سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 122370

  بازدید امروز : 67

  بازدید دیروز : 7

آرش شفاعی2

 
مگو آنچه نمى‏دانى ، بلکه مگو هر چه مى‏دانى چه خدا بر اندامهاى تو چیزهایى واجب کرد و روز رستاخیز بدان اندامها بر تو حجت خواهد آورد . [نهج البلاغه]
 
نویسنده: آرش شفاعی ::: سه شنبه 83/10/15::: ساعت 8:22 عصر

خوابگاه دختران در فیلمهای چند سال اخیر سینما ی ایران یک استثنا است.در سینمایی که با اتکابرفرمولهای کلیشه ای و تجربه های دستمالی شده درصدد است کمتر ضررکند،روی آوردن به ژانر وحشت یک ریسک و یک امتیاز برای کارگردان و تهیه کننده ی آن است که جسارت کرده در فضای کاملاًغیرقابل پیش بینی سینمای ما هواهای تازه ای راتجربه کند؛جسارتی که در فضای هنری کشور ما کیمیا شده است.البته کارگردان سعی کرده است با اضافه کردن چاشنی طنز درصدخطر این ریسک را پایین بیاورد و اتفاقاًهمین جاست که فیلم ضرر می کند.

به عبارت دیگر فیلمساز از ترس شکست تجاری، بیننده را از لذت وحشتی تمام عیار محروم می کند.

در سینمای وحشت کارگردانی موفق است که در تعاملی کاملاًقابل دفاع، هرچه بیشتر مخاطب خودرا بترساند و با سوهان هنر تلخ خود اعصاب تنبل مخاطب را که به دیدن سینمای رمانتیک عادت کرده است بیازارد.

ما به سینمایی می رویم که فیلم وحشتناک نمایش می دهد؛ بنابراین پذیرفته ایم که به تجربه ی کم خطر و بازسازی شده ی ترس نیازداریم و از سوی دیگر از اینکه بترسیم و آزار روحی ببینیم نه تنها ناراحت نیستیم بلکه برای تجربه ی این ترس حاضریم پول هم بدهیم!

مادر تمام صحنه های یک فیلم ترسناک به خصوص در صحنه هایی که قهرمانان، ترسی حداکثری را تجربه می کنند خودرا در موقعیت آنان قرار می دهیم ودر احساس این لحظات سنگین با آنان همداستان می شویم و شاید از این لحاظ، این گونه ی سینمایی برای درک لحظاتی که شاید ما در تمام زمان زندگی فرصت تجربه ی آن را نیابیم،برای همه ی ما لازم نیز باشد.

"خوابگاه دختران"همه ی عناصرلازم را برای بازتولیدوحشتی مضاعف داراست:جن و افسانه های پیرامون آن ،یک خانه ی مخروبه و تاریک و رازناک ،یک قاتل زنجیره ای کریه المنظر با قدرتی فرابشری،یک دختر زیبا که مرگ او را تعقیب می کند،یک آلت قتاله ی بزرگ و کندکه لابد در زمان قتل مقتولان آنان را زجرکش می کند،چندصحنه ی قتل و دغدغه ی تعقیب و گریز قاتل و شکارش به اضافه ی چند دختر معصوم ،بانشاط ولی ترسیده ...اما صدافسوس که با همه ی این تمهیدها و لوازم فراهم برای ساختن یک درام وحشتبار بی نظیر، مخاطبان فیلم در سینما فقط یک بار از ته دل جیغ می کشند وروی صندلی هایشان جابجا می شوند در حالی که به حداقل چهاریاپنج موقعیت اینگونه نیاز بود.

متاسفانه ایرج طهماسب در فیلمنامه ای که نوشته خیلی زود معمای اصلی و ترس برانگیز ماجرا را لو می دهد .بلافاصله بعد از دیدن قباد در خانه ی مخروبه، تمام ماجراهای پس از آن برای مخاطب لو می رود وخیلی از صحنه هایی که پتانسیل تولیدترس داشت این انرژی را از دست می دهند.

نکته ی مهم دیگر بعضی گره های تعیین کننده در داستان است که به ساده لوحانه ترین شکلی باز می شوند،مثلاًپس از دستگیری قباد این دغدغه که اوچگونه خودرابه نوعروس می رساندبا این تمهید ابتدایی حل شده است که قباد خودرا زخمی می کند ودر حالی که بدون دستبند وپابند به بیمارستان برده می شود!!سرباز بی دست و پا را می کشد و فرارمی کند...خلاص!

پایان فیلم اما پایان قابل تاملی است و همین که فیلمسازموضعگیری روشنی در خصوص وجود یا عدم وجود اجنه نمی کند از درایت اوست(باتوجه به این که این موضوع در قرآن مجید به روشنی تصریح شده و در روایات محکمی از بیعت جنیان با رسول خدا در مسجد جن در مکه سخن گفته شده است)


 

لیست کل یادداشت های این وبلاگ